ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل هانا
هانا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل نفس
نفس
31 ساله از اهواز
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل لیلاس
لیلاس
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل هانیه
هانیه
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل حسین
حسین
25 ساله از تهران
تصویر پروفایل سینا
سینا
37 ساله از ساری
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل راشا
راشا
32 ساله از مشهد
تصویر پروفایل منا
منا
41 ساله از شهریار
تصویر پروفایل تارا
تارا
32 ساله از امیدیه

ازدواج در دانشگاه ایران

ازدواج در دانشگاه با اینهمه غیرتم باعث ناراحتیام میشه. .. بعد هر جمله اش به زحمت بغضش رو فرو می داد و قلب من هزار تیکه می شد ازدواج در دانشگاه آزاد ولی تو.

ازدواج در دانشگاه ایران - ازدواج


تصویر ازدواج در دانشگاه ایران

.و نگاهم می کرد. محمد: - تو.. . همه حرفات با من.. . فقط در این باره اس ؟.. . سکوت کردم. ازدواج در دانشگاه تو.. . با علی می تونی درد و دل کنی ولی من نه ؟.. . من با علی درددل نکرده بودم! ولی زبون وامونده ام باز نمی شد که بگم. ازدواج دانشگاهی من چیکار کردم با تو ؟.. چشماش پر شد. قلبم داشت از جا کنده می شد. من تاب دیدن اشکاشو نداشتم. اشک یه مرد از نظر من دردناک ترین چیز این دنیا بود. خصوصا.. . خصوصا اینکه این اشکهای ازدواج در دانشگاه من بود.. . عمر من.. . ازدواج دانشگاهی شری با خودم ؟.. . با زندگیم ؟.. .

با ازدواج در دانشگاه آزاد هیچ حرفی نزدم

حمد.. . من.. . با ازدواج در دانشگاه آزاد هیچ حرفی نزدم.. . من.. . ادامه ندادم. نگاهم کرد.: - تو در مورد منو علی چه فکری می کنی ؟.. . به.. . اومدن انگشت اشاره اش روی لب هام، منو وادار به سکوت کرد. بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان محمد: - هیس.. . من مثل تخم چشمام.. . اول به تو.. . بعد به ازدواج در دانشگاه آزاد اعتماد دارم.. . ازدواج در دانشگاه من خیلی کثیفم ؟.. . باز اشکام فوران کرد. نالیدم. ازم فاصله گرفت. تکیه داد به دیوار روبرو. ازدواج دانشگاهی شری من روی تو حسی دارم. .. به اسم غیرت. .. علی دوست منه. ..

خودمم بهش گفتم تو رو ببره و بیاره. .. ولی. .. این حس بی صاحاب آروم نمی گیره. .. من هیچ فکری درباره شماها نمی کنم. .. بعدِ ازدواج دانشگاهی. .. من مدیون علیم زندگیمو. .. بفهم که زندگی من تویی. .. اگه علی نبود من تو رو نداشتم. .. همه وقت و انرژی اش روگذاشت برای اینکه من دوباره بتونم نفس بکشم. .. بفهم که دلیل نفس کشیدنم تویی. .. نفسی عمیق کشید. ازدواج در دانشگاه با اینهمه غیرتم باعث ناراحتیام میشه. .. بعد هر جمله اش به زحمت بغضش رو فرو می داد و قلب من هزار تیکه می شد ازدواج در دانشگاه آزاد ولی تو. .. چرا میگی من ازت خسته شدم ؟... چرا فکر می کنی همچین اتفاقی میفته؟. .. چرا با این حرفا منو به مرز نابودی می کشونی ؟. .. ازدواج در دانشگاه آزاد چرا ؟. .. چرا میذاری فکر کنم من به درد تو نمی خورم ؟. ..

ازدواج در دانشگاه آزاد هست

چرا بهم میگی وجود من و کارای من فقط پریشونت می کنه ؟. .. چرا نمی تونم باعث آرامشت بشم ؟. ..: - اینطور نیست محمد. .. ازدواج در دانشگاه آزاد هست عاطفه. .. هست. .. درمونده رفتم جلوش. : - محمد تو رو ازدواج دانشگاهی اینطور. .. با این جمله ها. .. اذیتم نکن. .. من اگه اون حرفارو زدم به خاطر این بود که. .. باز نتونستم ازش محبت بخوام. فکر کردم خیلی بی ارزش می شم. من. .. واقعا نمی دونم چرا اینطور شده بودم. .. هر دومون. . سکوتم رو دید. ازدواج دانشگاهی شری رو از جیبش بیرون آورد و رفت سمت در. نشستم روی زمین. ازدواج دانشگاهی شری بیرون رفت. .. بدون اینکه حرفی بزنه. .. بدون این که جواب سواالم رو بده. .. فقط نگاهم کرد و رفت. .. بارون، عطر نفسهات _ ازدواج دانشگاهی آخه لعنتی اگه من زندگیتم چرا بهم نمیگی چه خبره ؟.

مطالب مشابه