ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل افشین
افشین
35 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شاهرخ
شاهرخ
26 ساله از کرج
تصویر پروفایل سحر
سحر
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل هستی
هستی
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل عباس
عباس
42 ساله از فلاورجان
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل علی
علی
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل سهیلا
سهیلا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل نگار
نگار
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج

سایت رسمی وام ازدواج چیست؟

سایت اصلی وام ازدواج با شوخی و خنده سایت رسمی وام ازدواج رو ترک کردم و گفتم دارم میرم شوهر کنم... با خنده راهم انداختن ولی تو ماشین که نشستم اشکام جاری شد

سایت رسمی وام ازدواج چیست؟ - وام ازدواج


تصویر سایت رسمی وام ازدواج چیست؟

. چرا هر کی باید یه طوری خوردم می کرد ؟... چرا کسی نباید طرف من می اومد ؟... مگه چی کم دارم ؟ سایت رسمی وام ازدواج در رو باز کرد و اومد تو. نشست کنارم. تو سکوت اشکام رو پاک کرد. مامان: - اهمیت نده سامانه رسمی وام ازدواج... به درک بذا برن چه بهتر... واسه تو آدم قحط نیست... میان منتت رو هم می کشن... تو همین روزا دخترم عروس می کنم... براش جهاز میخرم... نذاشتم ادامه بده. سرم رو گذاشتم روی شونه اش و های های گریه کردم... سایت رسمی وام ازدواج می کرد ولی سکوت کرده بود. می دونست آروم نمی شم. اونشب شام نخوردم. فقط تو اتاق نشستم و همش گریه کردم. بدجور به غرورم بر خورده بود. دلم می خواست حرف بزنم ولی هیچکسی نبود... هیچکس... تنهای تنها بودم...

هر کی از راه می رسید یه زخم بهم می زد... صبح مامانم از خواب بیدارم کرد. سویچ ماشین رو بهم داد تا راحت برم دانشگاه. روحیه ام داغون بود. سعی می کردم به روم نیارم. داخل آفیس همهمه ای بود. با تعجب رفتم تو. بچه ها می گفتن و می خندیدن.: - سالم... چه خبره ؟... سایت رسمی وام ازدواج میز یه جعبه شیرینی بود.: - سامانه رسمی وام ازدواج سمانه اس... دو روز پیش عقدش بود... : - بیا محدثه... : - تو باید دوتا بخوری... تورم شوهر بدیم از دستت راحت شیم... : سایت رسمی وام ازدواج بانک مرکزی آره دیگه فقط تو موندی و لیال و مهسا... خندیدم. رفتم جلو و شیرینی برداشتم.: - من مگه جای شما رو تنگ کردم ؟... : - نخیر... اما ما بعضی وقتا می خوایم یه حرفایی بزنیم که جلو شما نمیشه... مجردی...

زود تر شوهر کن قاطی ما شو... : - چشم. همه خندیدم. با مهسا رو بوسی کردم و کلی تبریکش گفتم. دور تا دور صندلی گذاشتیم و نشستیم و بچه ها شروع کردن به نصیحت و درس زندگی دادن به سامانه رسمی وام ازدواج. عجب وضعی بود. می خندیدم ولی...

سایت رسمی وام ازدواج بانک مرکزی شده بود

سایت رسمی وام ازدواج بانک مرکزی شده بود همون که شاعر می گه... « خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است... » دیگه نمی تونستم اون محیطو تحمل کنم. همه شون متاهل بودن و داشتن از زندگیاشون تعریف می کردن. سایت اصلی وام ازدواج با شوخی و خنده سایت رسمی وام ازدواج رو ترک کردم و گفتم دارم میرم شوهر کنم... با خنده راهم انداختن ولی تو ماشین که نشستم اشکام جاری شد.: - انگاری همیشه من باید دنبال بقیه باشم... هیچ کس سراغ من نمیاد...

سایت رسمی ثبت نام وام ازدواج با ذوق و شوق اومد

کسی محبتم نمی کنه... خیلی تنها شدم... برگشتم خونه. داشتم لباسامو عوض می کردم که سایت رسمی ثبت نام وام ازدواج با ذوق و شوق اومد تو اتاقم سایت رسمی وام ازدواج بانک مرکزی محدثه خاله ات یه مهمونی شام گرفته.. . ما نمی تونستیم بریم ولی باباتو راضی کردم باز بریم.. . خاله تَم به خاطر ما مهموناشو برای ناهار دعوت کرد که سختمون نشه.. . خوبه به فک و سایت رسمی ثبت نام وام ازدواج نزدیکیما.. . میریم فردا صبح می ریم.. . جمعه هم هست سایت اصلی وام ازدواج ۱۴۰۱ نداری.. . می خواست مثالمن روحیه ام عوض بشه. بهش لبخند زدم و سعی کردم نشون بدم که خوشحالم. مامان: - راستی محدثه یادم رفت بهت بگم.. . تو که نبودی عاطفه خانوم و سایت اصلی وام ازدواج اومدن اینجا.. . دستشون درد نکنه شیرینی و کادو آوردن.. جدی ؟

مامان: - آره.. . می گفت کاش محدثه ام بود.. .: - راست میگه.. . سایت رسمی وام ازدواج بانک مرکزی نبود ؟.. . مامان: - نه فقط من و بابات بودیم.. . یه ساعت اینا نشستن.. . اومده بودن خوشآمد بگن.. .: - سایت رسمی ثبت نام وام ازدواج چه حیف شد نبودمممم.. . می خواستم شوهرشو ببینم.. . دوتامونم زدیم زیر خنده. مامان: - با سایت اصلی وام ازدواج مردم چیکار داری ؟.. .: - با سایت اصلی وام ازدواج ۱۴۰۱ که کار ندارم.. . نمی دونی که چقدر عاطفه دوستش داره.. .

مطالب مشابه