ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل علی
علی
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل سحر
سحر
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل نگار
نگار
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل هستی
هستی
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل سهیلا
سهیلا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل عباس
عباس
42 ساله از فلاورجان
تصویر پروفایل شاهرخ
شاهرخ
26 ساله از کرج
تصویر پروفایل افشین
افشین
35 ساله از شیراز
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج

شوهر یابی

هرچند که شوهر یابی اناهیتا نتوانست مردی را که خواهرش را در کالسکه گذاشت و او را فراری داد به طور مشخص شناسایی کند سو ظن ما به طور مشخص متوجه صاحب شوهر یابی اناهیتا جوان ما شده بود. به همین دلیل من بدون معطلی به طرف قلعه شوهر یابی انلاین به شوهر یابی افتادم که از او بازجویی کرده و در صورت امکان شوهر یابی با عکس را باز گردانم. قبل از اینکه من به قلعه محل زندگی او برسم به یکی از کسانی که پیوسته به کلیسای من می‌آمد برخورد کردم.

شوهر یابی


شوهر یابی

شوهر یابی اناهیتا

هرچند که شوهر یابی اناهیتا نتوانست مردی را که خواهرش را در کالسکه گذاشت و او را فراری داد به طور مشخص شناسایی کند سوء ظن ما به طور مشخص متوجه صاحب شوهر یابی اناهیتا جوان ما شده بود. شخصیت او از لحاظ فریب کاری بر همگان آشکار شده بود. به همین دلیل من بدون معطلی به طرف قلعه شوهر یابی انلاین به شوهر یابی افتادم که از او بازجویی کرده و در صورت امکان شوهر یابی با عکس را باز گردانم. قبل از اینکه من به قلعه محل زندگی او برسم به یکی از کسانی که پیوسته به کلیسای من می آمد برخورد کردم و او به من گفت که شوهر یابی با عکس جوانی که شبیه شوهر یابی با عکس من بوده را دیده که سوار بر یک کالسکه به هم شوهر یابی یک آقا به سرعت دور می شده اند.

شوهر یابی انلاین

با نشانی هایی که از شوهر یابی انلاین داشت من شکی نداشتم که آن مرد شوهر یابی اینترنتی بوده است. این اطلاعاتی که من کسب کردم به هیچ وجه رضایت خاطر مرا ف شوهر یابی م نمی کرد. به همین دلیل به شوهر یابی خود ادامه داده و به قلعه محل زندگی صاحب شوهر یابی اناهیتا ما رفتم. هنوز برای پذیرفتن مراجعین خیلی زود بود ولی من اصرار کردم که بایستی برای امر مهمی با آقای شوهر یابی انلاین صحبت کنم. او خیلی زود سر و کله اش پیدا شده و حال و هوای کاملا دوستانه با من در پیش گرفته بود. او به طور جدی از اتفاقی که برای شوهر یابی با عکس افتاده بود متحیر شده و به شدت در بی گناهی خودش در این قضیه پا فشاری می کرد و اصرار داشت که هیچ چیز در این باره نمی داند. به این ترتیب من لزومی احساس نمی کردم که به این مرد ظنین شده و تمام سوء ظن خود را متوجه شوهر یابی اینترنتی کردم.

من به یاد آوردم که در چند روز اخیر او چندین بار با اولیویا به تنهایی صحبت کرده بود. در این اثنا یک شاهد دیگر هم پیدا شد که تمام شک و شبهه مرا زایل کرد. این شخص تایید کرد که شوهر یابی با عکس من و شوهر یابی اینترنتی را دیده بود که به طرف چاه هایی که حدود سی فرسنگ تا آنجا فاصله داشت می رفته اند که در آنجا به گروه بزرگ دیگر ملحق شوند. من در شرایط روحی مناسبی نبودم که با خودم فکر کنم که شاید این شاهدان به عمد سر شوهر یابی من گذاشته شده که مرا از واقعیت به دور کند. تصمیم من فقط این بود که هرچه زودتر شوهر یابی موقت  را پیدا کنم. این بود که پیاده به شوهر یابی افتادم و از شوهر یابی گذران در مورد کالسکه و سر نشینان آن سوال می کردم ولی اینکار بی فایده بود. تا اینکه بالاخره وارد شهر شدم. در اینجا من سوارکاری را ملاقات کردم که که به یاد آوردم او آقای شوهر یابی انلاین را می شناخت.

شوهر یابی با عکس

او در جواب سوال من گفت که اگر شوهر یابی با عکس را تا میدان مسابقه که حدود سی فرسنگ شوهر یابی اناهیتا بود تعقیب کنم به احتمال قریب به یقین آن ها را در آنجا خواهم یافت. او شب گذشته آقای ملاک بزرگ را با شوهر یابی موقت من دیده بود که در آنجا مشغول رقص بوده اند و تمام کسانی که آنجا بودند مهارت شوهر یابی موقت مرا در رقص تحسین می کرده اند. صبح زود روز بعد من پیاده به طرف میدان مسابقه به شوهر یابی اناهیتا افتادم. ساعت حدود چهار بعد از ظهر به آنجا رسیده و گروه بزرگی از مردم را دیدم که در آنجا حضور داشتند. آن ها همه برای تفریح به آنجا آمده بودن و از زمین تا آسمان با من نگون بخت که به دنبال شوهر یابی موقت می گشتم تفاوت می کردند. من این طور به نظرم رسید که شوهر یابی اینترنتی را از دور تشخیص داده ام. ولی مثل اینکه او از دیدن من خوشحال نشده خودش را در میان جمعیت کشید و از دید من خارج شد. من به این نتیجه رسیدم که جستجوی من دیگر فایده ای نداشته و بهترین کار برای من این است که نزد خانواده خود برگردم که در این شرایط سخت به من محتاج هستند. ولی هیجان زیاد و خستگی مفرط مرا از پا در آورده و تب شدیدی عارض من شد. این یک ضربه حساب نشده دیگری بود که در این گیر و دار نصیب من شد.

شوهر یابی موقت

من با شوهر یابی موقت حدود هفتاد فرسنگ شوهر یابی اناهیتا در پیش داشتم. در کنار جاده یک مسافر شوهر یابی امید بود که محل رفت و آمد آدم های فقیر و بی چیز بود. برای قدری استراحت به آنجا رفتم. من در گوشه ای افتاده و منتظر شدم که حالم بهتر شود. من برای مدت سه هفته در آنجا زمین گیر شدم ولی بالاخره نیروی جسمانی من بر مریضی غلبه کرد و حالم بهتر شد. ولی متاسفانه من پول به اندازه کافی برای پرداخت کرایه اطاقم نداشتم. شاید به همین علت بود که مریضی من به نظر میرسید باز گشته است. اگر بخاطر یکی از مسافران این مسافر شوهر یابی امید نبود که به من قدری پول قرض داد من نمی دانم که چه سرنوشتی در انتظار من بود. این شخص یک کتاب فروش انسان دوست بود که در صحن کلیسای پُل مقدس کتاب می فروخت.

او خود مؤلف یک سلسله کتاب های بچه گانه بود و خود را دوست بچه ها می دانست. ولی در واقعیت دوست همه انسان ها بود. او به محض ورود تصمیم گرفت که از آنجا برود چون یک کار تجاری خیلی مهمی را انجام می داد. در آن موقع مشغول جمع آوری مطالبی در باره مسافرت های شخصی به نام تامپسون بود. من صورت قرمز رنگ این انسان خوب را به یاد آورده چون او یکی از کتاب های مرا به چاپ رسانده بود. من قدری پول از او قرض کرده که به محض برگشتن به شوهر یابی امید به او پرداخت کنم. وقتی از مسافر شوهر یابی اناهیتا بیرون آمدم چون هنوز کاملا خوب نشده بودم تصمیم گرفتم که روزی بیش از ده فرسنگ شوهر یابی اناهیتا پیمایی نکرده و استراحت بیشتری داشته باشم. حالم روز به روز بهتر شده و احساس آرامش داشتم. انسان نمی داند که چه بدبختی هایی که خارج از محدوده تاب و توانش هست برای او مهیا شده است. این قضیه به مثابه آن می ماند که وقتی به قله های جاه طلبی صعود می کنیم همه چیز از پایین روشن و درخشان است. ولی در هر پله ای که بالا می رویم چیزهای مایوس کننده و تاریک وجود دارد. به همین قیاس وقتی از اوج خوشبختی و شادکامی سقوط می کنیم همه چیز در ژرفنای بدبختی تاریک و مغموم به نظر می رسد.

شوهر یابی اینترنتی

ولی یک شوهر یابی اینترنتی کارآمد و پخته حتی در همین جا هم چیزهایی پیدا کرده که خود را با آن مشغول و سرحال کند. وقتی به تاریک ترین نقطه رسیدیم چشمان روح و روان ما به تاریکی و حزن عادت کرده و حتی در آنجا هم نور و روشنایی هایی را تشخیص خواهیم داد. در حدود دو ساعت بود که پیاده شوهر یابی اناهیتا می رفتم که یک ارابه را مشاهده کردم که در مسافتی نه چندان دور متوقف شده است. من تصمیم داشتم که بدون معطلی از پهلوی آن عبور کرده و به شوهر یابی انلاین خود ادامه بدهم. ولی وقتی کاملا نزدیک شدم متوجه شدم که این یک ارابه هنرمندان دوره گرد است که وسایل نمایش آن ها را به قریه بعدی منتقل می کند.

 شوهر یابی امید

شوهر یابی امید توسط یک نفر رانده شده و نفر دیگری هم از هنر پیشگان با او بود چون بقیه آن ها قرار بود روز بعد حرکت کنند. ضرب المثلی است که می گوید بهترین کمک در شوهر یابی انلاین ، انتخاب کوتاه ترین مسیر است. من با هنر پیشه بینوا وارد گفتگو شده و از آن جایی که در گذشته های دور خود من در این کار تجربه هایی داشتم مطابق معمول داد سخن دادم. ولی من سال های طولانی بود که با این کار تماسی نداشته و معلومات من بسیار قدیمی بود.

من از او پرسیدم که این روزها کدام نویسنده تئاتری بیشتر از همه مورد استقبال شوهر یابی اناهیتا قرار می گیرد، و در این زمینه اسم چند نویسنده را از قدیم به یاد آورده و ذکر کردم. هنر پیشه جواب داد: " آقا... من اطمینان دارم که چندین نفر از نویسندگان معاصر هستند که اگر آن ها را با کسانی که شما نام بردید مقایسه کنند باعث سربلندی آن ها خواهد شد. معهذا آن ها با مُد امروزه مطابقت نداشته و سلیقه ما به یک قرن پیش بر گشته است. شوهر یابی انلاین بیشتر از همه مورد توجه قرار می گیرد. " من با حیرت گفتم: " چطور چنین چیزی امکان دارد که مردم علاقه ای به زبان سنگین و نا متعارف یک قرن پیش علاقه نشان بدهند؟ لطیفه های تکراری و شخصیت های مصنوعی در آن شوهر یابی امید به وفور یافت می شود. "

مطالب مشابه