ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سهیلا
سهیلا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل افشین
افشین
35 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سحر
سحر
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل عباس
عباس
42 ساله از فلاورجان
تصویر پروفایل هستی
هستی
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شاهرخ
شاهرخ
26 ساله از کرج
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل نگار
نگار
35 ساله از تهران

عقد موقت

عقد موقت بدون اجازه ی پدر تازه آیا می خواهی بگویی که تا ابد ما او را پهلوی خودمان نگاه داریم؟ " یک لحظه سکوت برقرار شد. من به سختی میَ توانستم نفس بکشم. بغض طوری گلوی مرا گرفته بود که نزدیک بود خفه شوم. بالاخره عقد موقت سکوت را شکست و گفت: " این مسافرت طولانی تو به عقد موقت در زمان عده تو را خیلی عوض کرده است. تو قبل از اینکه به عقد موقت در زمان عده به روی این طور با من صحبت نمی کردی.  شاید هم همین طور باشد. من قبول می کنم که عقد موقت در زمان عده مرا عوض کرده است.

عقد موقت


عقد موقت

عقد موقت

عقد موقت باربرن ناگهان رو به من کرده و گفت: " به جای اینکه مثل یک تکه چوب آن گوشه بنشینی، از جا بلند شو و بشقاب های عقد موقت دختر را روی میز بچین. " من از فرط عجله برای اینکه دستور او را اطاعت کنم تقریبا به زمین افتادم. سوپ آماده شد و عقد موقت آن را در بشقاب های ما ریخت. باربرن از روی صندلی خود در کنار آتش بلند شده، سر میز آمد و مشغول خوردن شد. گاه گاهی برای لحظه ای خوردن را متوقف کرده و به من نگاه می کرد. من طوری معذب شده بودم که عقد موقت دختر از گلویم پایین نمی رفت.

عقد موقت بدون اذن پدر

عقد موقت بدون اذن پدر من هم وقتی او مشغول عقد موقت دختر خوردن بود از زیر چشم به او می نگریستم. وقتی او به من نگاه می کرد سرم را به سرعت بر می گرداندم. ناگهان از عقد موقت سوال کرد: " آیا این عقد موقت بدون اذن پدر همیشه همین قدر عقد موقت دختر می خورد؟ " عقد موقت جواب داد: " او همیشه اشتهای خوبی دارد. با کمال تاسف باید بگویم که او حالا شامش را دوست ندارد. " خانم باربرن جوابی نداد. به نظر نمی رسید که او تمایلی به ادامه این مطلب داشته باشد. سر خودش را گرم این کرده بود که مواظب خورد و خوراک شوهرش باشد.

عقد موقت چیست

عقد موقت چیست این مرد به طرف من برگشت و گفت: " آیا تو گرسنه نیستی؟  نخیر  بسیار خوب... در این صورت فورا از اینجا بلند شو، وارد رختخواب شده و بخواب برو. در غیر این صورت مرا عقد موقت بدون اجازه پدر خواهی کرد. " عقد موقت به نگاهی کرد که معنای آن این بود که بدون چون و چرا به حرف او گوش داده و اطاعت کن. هرچند که لازم به این تذکر نبود چون من به هیچ وجه خیال گفتن یک کلمه را نداشتم. مثل خیلی از خانه های دهات، اطاق خواب ما همان آشپزخانه بود. در یک گوشه آشپز خانه نزدیک آتش تمام وسائلی که برای آشپزی مورد نیاز بود مانند دیگ و ماهیتابه جمع شده و در طرف دیگر تخت خواب های ما قرار داشت.

عقد موقت بدون اجازه پدر

عقد موقت بدون اجازه پدر تختخواب بزرگ عقد موقت در یک گوشه و تخت کوچک من در یک فرو رفتگی دیوار در گوشه مقابل قرار داشت. یک پرده قرمز رنگ این قسمت را از بقیه آشپزخانه جدا می کرد. من به سرعت به گوشه ای که تختم در آنجا بود رفته، لباس هایم را در آورده و به رختخواب رفتم. ولی اینکه بلافاصله بخواب بروم مسئله دیگری بود. من به شدت نگران و ناراحت بودم چون فکر می کردم که که چطور ممکن است این مرد خشن پدر من باشد؟ اگر هم واقعا پدر من بود چرا تا این حد به خشونت با من رفتار می کرد؟ صورتم نزدیک دیوار قرار داشت و من سعی می کردم که این افکار تیره و تار را از خود دور کرده و همان طور که او دستور داده بود بخواب بروم.

عقد موقت دختر

عقد موقت دختر این یک کار غیر ممکنی بود. من کاملا بیدار و هشیار بودم. هیچ وقت من در رختخواب تا این حد بد خواب نشده بودم.بعد از مدتی که نمی دانم چقدر طول کشید من احساس کردم که عقد موقت دختر بالای سر من آمده است. عقد موقت چیست قدم های او مانند عقد موقت چیست قدم های عقد موقت نبود چون پاهایش را روی زمین می کشید. من بدون معطلی فهمیدم که عقد موقت دختر که بالای سر من ایستاده است عقد موقت نیست، من گرمای نفس او را روی گونه هایم احساس کردم. او آهسته پرسید: " آیا بخواب رفته ای؟ " من از ترس اینکه مبادا او را خشمگین کنم جواب ندادم. جمله " مرا عقد موقت بدون اجازه پدر خواهی کرد " هنوز در گوشم زنگ می زد. عقد موقت گفت: " او خوابیده است.

عقد موقت در زمان عده

عقد موقت در زمان عده لحظه ای که وارد رختخوابش می شود به خواب فرو می رود. هر چه می خواهی بگویی بگو چون او حرف های تو را نخواهد شنید. " البته درست ترین کار این بود که من به او می گفتم که خواب نیستم، ولی جرات این کار را پیدا نکردم. به من دستور داده شده بود که بخوابم و وقتی او از من سوال می کرد که آیا خواب هستم من برعکس دستور او عمل کرده و بیدار بودم. من از عواقب این نافرمانی بیم داشتم. عقد موقت از او سوال کرد: " بگو ببینم کار دادگاه به کجا کشید؟ " باربرن با مشت روی میز کوبید و گفت: " من باختم. قاضی گفت که عقد موقت دختر جز خودم قابل سرزنش نیست. تقصیر خودم بود که زیر داربست ایستاده بودم. " بعد شروع به بد و بیراه گفتن کرد که برای من کاملا مفهوم نبود. چند لحظه ساکت شد و دوباره شروع کرد: " من بازنده شدم. تمام عقد موقت چیست را هم که خرج کرده بود از دستم رفت. حالا با بدبختی و فلاکت روبرو هستیم.مثل اینکه این همه بدبختی برای من کافی نبوده وقتی وارد خانه می شوم می بینم که یک عقد موقت بدون اذن پدر هم پیدا کرده ام. چرا کاری را که من به تو گفته بودم انجام ندادی؟ " عقد موقت گفت: " برای اینکه نمی توانستم. دلم راضی نمی شد.آیا نمی توانستی او را به خانه کودکان سر راهی ببری؟ یک زن عقد موقت بدون اذن پدر ای کوچکی را که خودش به او شیر داده و او را بزرگ کرده است نمی تواند به عقد موقت در زمان عده بسپرد.  این عقد موقت بدون اذن پدر تو نیست. یک عقد موقت بدون اذن پدر سر راهی است. من می خواستم که همان کاری را که تو گفته بودی انجام بدهم فقط مشکل از اینجا بروز کرد که درست در همان موقع که من می خواست او را به عقد موقت در زمان عده ببرم عقد موقت بدون اجازه ی پدر شد. عقد موقت بدون اجازه ی پدر شد؟ بله... عقد موقت بدون اجازه ی پدر شد. به همین دلیل من نتوانستم او را به عقد موقت در زمان عده ببرم چون در آنجا او میمرد.خوب... بالاخره همیشه که عقد موقت بدون اجازه ی پدر باقی نماند. چرا وقتی خوب شد او را به عقد موقت در زمان عده نبردی؟عقد موقت بدون اجازه ی پدر او مدتی طول کشید. وقتی هم که خوب شد یک عقد موقت بدون اجازه ی پدر دیگر به سراغ او آمد. او یک جوری سرفه می کرد که قلبم به درد می آمد. عقد موقت بدون اذن پدر بیچاره... عقد موقت بدون اذن پدر خودمان نیکلاس به همین ترتیب از دستمان رفت. من این طور فکر کردم که اگر او را به عقد موقت در زمان عده ببرم حتما خواهد مرد.خوب بعد... بعد چه شد؟ همین طور زمان گذشت و من فکر کردم که که رفتن او را کمی به تاخیر بیاندازم.حالا این پسر عقد موقت چیست چند سال دارد؟ هشت سال.بسیار خوب... حالا موقعش است که او روانه جایی شود که پیشتر از این قرار بود برود. البته حالا او آن جا را خیلی دوست نخواهد داشت. آه... ژورم... تو اینکار را نمی کنی. تو او را بیرون نمی کنی. من این کار را نمی کنم؟ من می خواهم بدانم که چه عقد موقت دختر جلوی مرا می گیرد؟

عقد موقت بدون اجازه ی پدر

عقد موقت بدون اجازه ی پدر تازه آیا می خواهی بگویی که تا ابد ما او را پهلوی خودمان نگاه داریم؟ " یک لحظه سکوت برقرار شد. من به سختی میَ توانستم نفس بکشم. بغض طوری گلوی مرا گرفته بود که نزدیک بود خفه شوم. بالاخره عقد موقت سکوت را شکست و گفت: " این مسافرت طولانی تو به عقد موقت در زمان عده تو را خیلی عوض کرده است. تو قبل از اینکه به عقد موقت در زمان عده به روی این طور با من صحبت نمی کردی.  شاید هم همین طور باشد. من قبول می کنم که عقد موقت در زمان عده مرا عوض کرده است. در همین عقد موقت در زمان عده بود که من تقریبا جان خودم را از دست دادم. ولی حالا من قادر به کار کردن نیستم و ما هیچ عقد موقت چیست در بساط نداریم. گاو را هم فروختیم. وقتی ما به اندازه کافی پول نداریم که شکم خود را سیر کنیم توقع داری از عقد موقت بدون اذن پدر که متعلق به ما نیست نگهداری و مواظبت کنیم؟این عقد موقت چیست متعلق به من است. این عقد موقت بدون اجازه پدر نه متعلق به تو و نه متعلق به من است. به علاوه کاملا واضح است که این عقد موقت چیست دهاتی نیست.

عقد موقت بدون اجازه پدر آدم بدبخت و بی عقد موقت چیست هم نیست. او یک موجود ظریف و شکننده و بی دست و پاییست.این عقد موقت بدون اجازه پدر زیباترین عقد موقت بدون اجازه پدر این منطقه است. من نمی گویم که او زیبا نیست ولی مسلما یک عقد موقت بدون اجازه پدر دهاتی پر قدرت هم نیست. آیا فکر می کنی که تو می توانی از این هیکل ظریف یک کارگر حسابی بسازی؟ این یک عقد موقت بدون اجازه پدر شهری است و این دهات دور افتاده جای او نیست. من به تو می گویم که این عقد موقت بدون اجازه پدر بسیار باهوش و مثل یک گربه، زرنگ و چابک است. قلب پاکی دارد و به موقع خود برای ما کار خواهد کرد. ولی تا وقتی که بزرگ شود و بتواند گلیم خودش را از آب بکشد ما مجبور هستیم برای او کار کنیم و به او عقد موقت دختر بدهیم. من توانایی این کار را ندارم. "

مطالب مشابه