چت جی بی تی رایگان رو هم فشار داد. آخر نتونست طاقت بیاره ؛ گوشیشو طوری محکم پرت کرد روی میز، که باعث شد از ترس بپرم. چت منظورت چی بود ؟... اون منو اذیت می کرد. ولی نمی تونستم بهش بگم به من توجه کن ؛ مثل قبل محبت کن. یه لبخند مسخره دیگه هم تحویلش دادم منظورم کامال واضح بود... چت جی بی تی رایگان باالتر رفت. محمد: - پرسیدم منظورت چی بود ؟... : - و منم جوابتو دادم... از جا بلند شد. محکم دستمو کشید. خیلی دردم گرفت. به دنبالش کشیده شدم توی استدیو. درو بست و پشتمو کوبوند به دیوار. زیاد محکم نبود البته. صداش چت جی پی تی فارسی رفت. چت خب... می خوام بشنوم این منظور واضحتو... سرم پائین بود و نگاهم به پاهاش که پاهام رو محاصره کرده بودن.
امیریان چت جی بی تی
دستش رو گذاشت زیر چونه ام و محکم گرفتش باال. از درد چشمام پر شد. فریاد زد. بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان چت جی بی تی: - با توام... منظور واضحت رو واضحتر بگو. از ترس چشمامو رو هم فشار دادم. چت جی بی تی رایگان عصبی می شد زبونم بند می اومد. با آخرین حد صداش داد زد ؛ چت منو نگاه کن... چشمامو باز کردم و نگاهش کردم. یه دستش کنار گوشم، روی دیوار بود. قلبم می لرزید. انگار بعد مدتها دارم می بینمش. دلم می خواست بگیرم ببوسمش. اون عصبی بود ولی من حتی تو این شرایط هم، فقط ازش محبت می خواستم. حرف مسخره ای رو با ترس و لرز به زبون آوردم ؛: چت جی بی تی چیست تو... از من... خسته شدی... می دونستم این حرف منفجرش می کنه. واقعیتش، احساس واقعیم این نبود... فقط می خواستم بفهمه که داره بهم بی محلی می کنه. نگاهم کرد. عمیق و طوالنی. چتری سکوتی که جونم رو لبم رسونده بودو شکست...
چت جی بی تی چیست آره. بغضم ترکید. صورتش درست نزدیک صورتم بود. می خواستم بغلش کنم. ببوسمش... اشکام بی وقفه می باریدن ولی چت جی بی تی فقط نگاه می کرد... عصبی نمی شد... نمی گف نریز مرواریداتو... ادامه دادم.: - تو یه خواننده معروفی... داری دکترای برق می گیری... یه آدم معروف... که... استاد دانشگاه بشه... خب... خیلی آدم فوق العاده ایه... خیلی ها دور و چتر... خیلی ها... عصبی نبود. آروم نگاهم می کرد. محمد: - آره... بدنم می لرزید.: - تو... تو... چت من چی ؟... : - تو... خیلی دخترای قشنگی... دور و برت رو گرفتن... چت جی بی تی چیست آره...
چت باران جاری بود رو گونه هام.. .
داشتم جون می کندم. چت باران جاری بود رو گونه هام.. . نگاه حیرونمم چتر به لباش بود.: - دوستت دارن.. . بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان محمد: - آره.. .: - من.. . اگه نباشم.. . یعنی.. . یه نفر دیگه به جام.. . باشه.. . زندگیت.. . تغییر می کنه.. . چت جی بی تی رایگان.. . بهتر میشه.. . چت جی بی تی آره.. . خیلی.. . دیگه همه رمقم رفت. چقدر خونسرد جواب حرفام رو می داد. با اینکه هیچ کدوم از جمله هام سوالی نبودن. دستم حلقه شد دور گردنش. دلم خیلی شکسته بود. بوسیدمش. با گریه. من عاشقش بودم. چتری براش خیلی بچه بودم.. . اون تو مرز سی سالگی بود و من.. . انگار یه بچه ابتدایی بودم.. . دل نمی کندم ازش و پشت سر هم می بوسیدمش ولی اون.. . نه.. به حالت قبلیم ایستادم و نگاهش کردم. مژه هاش.. . چشماش.. . خیس بود. با ناباوری نگاهش کردم. چت جی پی تی فارسی داشتم سکته می کردم.: - چت جی بی تی.. . گریه ؟.. .. تو.. .. گریه.. .. محمد.. .. دستش رو از روی دیوار برداشت و صاف ایستاد. دستاش رو فرو کرد تو جیباش. سرش چت باران به سمت راست بود